یک سنجانی!
وبلاگ شخصی ابراهیم سنجانی
مرا ببوس؛ براي آخرين بار
محسن كه پيش ما بود؛ هر وقت دلش مي گرفت ترانه مرا ببوس گلنراقي يا بهتره بگم حيدر رقابي (سراينده اين اثر جاويد) را گوش مي داد.
امروز كه من هم هوس شنيدنش را كرده بودم؛ وقتي جستجو مي كردم؛ سايت با چراغ ترانه در كوچه باغ خاطره را پيدا كردم كه همونطور كه از اسم سايت هم نسبتاً پيداست؛ تقريباً تمام داستان هاي پشت صحنه و خاطره هاي همراه يه ترانه را بررسي مي كنه.
راديو زمانه هم يه مقاله در مورد اين ترانه داره كه قبلاً خونده بودمش.
اریک ریموند و ندا
اریک ریموند یا همون ESR را بر و بچ Open Source می‌شناسن. برای اونایی که نمی‌شناسن هم اگه نگم ستون اصلی اشاعه‌ی نرم‌افزارهای آزاد/متن‌باز بود، باید بگم که حداقل یکی از اون معدود ستونهاست.
الغرض این آقا اومده یه سایت راه انداخته به نام ندانت که البته با توجه به خصوصیات اخلاقی که داره، همچی چیز عجیبی هم نیست.

روزشمار تاریخ در ویکی
جو جدید حاکم بر فضای سیاسی کشور باعث شده که من از هر فرصتی برای مطالعه تاریخ انقلاب اسلامی استفاده کنم و با توجه به اینکه به راحتی به کتاب‌های خوب دسترسی ندارم (البته بیشتر به خاطر تنبلی)، این کار را به صورت آنلاین پیگیری می‌کنم.
بیشتر مطالعاتی که داشتم روی دایرة المعارف آزاد ویکی بوده که با وجود ادعای مغرضانه بودنش، خیلی سعی شده که مستند کار بشه و این تنها به مدد تکنولوژی وب میسر شده است.
داغ‌ترین موضوعی هم که روی این وب سایت مرجع قرار گرفته است، پیامدهای اعلام نتایج انتخابات ریاست جمهوری ایران (۱۳۸۸) است که می‌توان گفت تقریباً تمام وقایع را از ۲۲ خرداد تا کنون پوشش داده است.
بیانیه‌ی امید
بیانیه نهم بیانیه‌ای است که تک تک جملاتش قابل تأمل هستند.
بخشی که مربوط به امید می‌شه، خیلی می‌تونه به ما (هایی که یه سه هفته‌ای می‌شه در شُک هستیم) کمک کنه:

«تمامی تلاش‌هایی که این روزها در مخالفت با شما صورت می‌گیرد برای آن است که از ثمربخش بودن اعتراضات قانونی خود ناامید شوید، زیرا تا ما ناامید نشویم این دولت از اعتبار واقعی برخوردار نخواهد شد. امید به آینده رساترین اعتراض ماست. به سابقه دیرینه این سرزمین نگاه کنید. در زندگانی ما مردم که از کهن‌ترین تمدن‌ها زاده شده ایم، فراز کنونی جزئی از یک تاریخ طولانی است. ما در جاده‌ای به درازای تاریخ همه بشریت قدم می‌زنیم. در این جاده چه بسیار ملت‌ها که منقرض شدند و جز داستانی از آنان باقی نماند. آن چیزی که ملت ما را به خلاف آنان و علیرغم سخت‌ترین رویدادها زنده نگه داشت امید بود، زیرا آفت این راهپیمایی هزاران ساله ناامیدی است. مردم ما می‌توانستند با بدبینی و ناامیدی حوادثی شبیه به آنچه را که در جریان انتخابات گذشته با آن روبرو شدیم پیشبینی کنند و به صحنه نیایند. آیا آنان اشتباه کردند که به این پیشبینی‌ها اعتنا نکردند؟ نه! آنان به مقتضای روح امیدی که هسته درونی هویت ملی ما را شکل داده و ما را در طول هزاره‌ها زنده نگه داشته است، چنین کردند. به ویژه با جوانان می‌گویم که اگر می‌خواهید ایرانی باقی بمانید، از شعله امید در سینه‌های خود محافظت کنید، زیرا امید بذر هویت ماست؛ بذری که با نخستین باران شروع به روییدن می‌کند و جان هرکسی را که هنوز ایرانی باقیمانده است، در هر کجای جهان که بیتوته کرده باشد به اهتزاز در می‌آورد، تا از نو خود را در سرنوشت این خاک شریک بداند.

امیدی که هویت ما را شکل داده است معطوف به چه چیز است؟ قطعا معطوف به امور غیر واقعی و خرافه‌های واهی نیست، و الا نمی‌توانست ملتی را برای هزاران سال زنده نگه دارد. بلکه این امید معطوف به لطف و فضل الهی است. اگر علاقه به این هویت تاریخی کمترین فاصله‌ای با اسلام ندارد، به این خاطر است. ما آمده بودیم این علاقه را احیا کنیم. از این هویت خود فاصله نگیریم. شما وظیفه خویش را به درستی انجام داده‌اید و غیر ممکن است که لطف خداوند مردمی را که با نیت‌های پاک ادای وظیفه می‌کنند تنها بگذارد.

امید به صرف گفتن و شنیدن شکل نمی‌گیرد و تنها زمانی در ما تحکیم میشود که دستانمان در جهت آرزوهایی که داشتیم در کار باشد. دستانمان را به سوی یکدیگر دراز کنیم و خانه هایمان را قبله قرار دهیم. واجعلوا بیوتکم قبله. به خودتان و دوستان همفکرتان برگردید و این بار هر شهروند محوری باشد برای یک فعالیت مفید سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و منتظر تشویق و کمک دولتی که وجاهت خود را از دست داده است نباشد.»