الان یه خبر از خبرنامه خوندم که حالم بدجور گرفته شد.
بدبختی اینه که الان دیگه نمیتونم دربارهی خیلی از مسائل بنویسم یا حداقل شفاف بنویسم.
وقتی فکر میکنم میبینم، جاهایی هم که ما ایرانیا را محدود نمیکنند، ما یا خودمون به شخصه و یا با فشار اطرفیان (که گاهاً از سر دلسوزی پیشنهاد میشه) مجبور میشیم خودمون را سانسور کنیم.
حالا وقتی هم که میخوایم خودمون باشیم، این «خود»مون را پشت نوشتههامون قایم میکنیم. مگه اینکه موضوع اونقدر فنی باشه که دیگه نشه روش مانور داد!
در کل آدمای شفافی نیستیم (حداقل در مورد خودم میتونم بگم که این مطلب تا حدودی درسته). حالا شفاف نبودن به کنار، امروزه دیگه رنگ به رنگ هم شدیم. من برای اینکه فلان پروژه را از فلان سازمان بگیرم، پیش مسئولین اون سازمان یه جور صحبت میکنم، اینجا برای دوستان یه جوره دیگه (که وقتی مقایسه میکنی میبینی اینا ۱۸۰ درجه با هم اختلاف فاز دارن).
اینه که حقمونه!
درست مي فرماييد. في الواقع براي همين هم هست که من از گربه ها مي نویسم. آقاي عبدلي باور کنيد که خيلي بهتر است . نه نگران اعتراض کسی هستيد و نه خداي ناکرده کسي برداشت ناجور مي کند. نهايتش اين است که يک گربه سياه و بزرگ بيايد يک دوري بزند و برود.
مجيد آواژ
والله دلم خیلی گرفته بود!
علی ای حال، فکر کنم چند وقت دیگه من هم مجبور شم مثل شما همین کار را بکنم ;)