امروز تنها در خانَه نشسَته بودیم، تخمَنا میخوردیم (سعی میکردیم جزوه نظریه را بخونیم برای امتاحان فردا!)، یهو دیدیم تیلیُفن زنگ زد! گفتیم کیستَ؟! یه خانُمی جواب داد از آلمان هستَ، از
یه مؤسسهای که اگه علاقمند باشیم میخواد چندتا سؤال از ما بپرسه!
من هم که کنجکاو شده بودم، اول پرسیدم از کدوم مؤسسه و اون هم گفت یه مؤسسهای که در انتهای مصاحبه
آدرس سایتشون را میده و بعد پرسیدم چطوری با این شماره تماس گرفتن که گفت از طریق یه برنامهی اینترنتی به صورت رندم با تمام ایران (به قول خودش از ده کورهها تا کلان شهرها) تماس میگیرن و بعد گفت اگه مایلید مصاحبه را شروع کنم و مصاحبه را شروع کرد!
پرسشهایی که این خانم ایرانی از روی پرسشنامهی چند گزینهایش میخوند به ترتیب این سیر را داشتن که اول وضعیت اجتماعی و اقتصادی شخص پرسششونده را در میُوردن (مثلاً نماز میخونه یا نه؟ یا حتی مسجد میره یا نه؟)، بعد اینکه نظرش در رابطه با مهمترین مسائل روز داخلی و خارجی چیه؟ (یا حتی یه سری از مسائل باب شده، مثل مداحی!) و آیا با حمله نظامی به ایران موافق هست یا نه؟ و چه حکومتی را برای ایران بعد از حمله میپسنده؟ (البته نه به این مستقیمی)!
خوب منم که کم کم داره موعظههای
آقای مهندس آواژ روم تأثیر میذاره و سعی میکنم نیمه پر لیوان را هم ببینم، اون بنده خدا را حسابی با جوابام سر کار گذاشتم :)
مثلاً وقتی در بخش نظرخواهی در مورد شخصیتها به اسم آقای احمدینژاد رسید، گفتم کمی مثبت!
در انتها که من از قطع شدنهای مداوم تلفن به ستوه اومده بودم، ازش پرسیدم چرا از تلفن اینترنتی استفاده میکنن؟ که در جواب گفت چون رایگانه!