یکی میگفت توی تظاهرات شنبه چیزی دیده که براش از تمام صحنههای پخش شده و نشده، دلخراشتر بوده.
میگفت روز شنبه، وقتی توی خیابون امیرآباد داشتن با تعدادی از مردم از دست نیروهای انتظامی فرار میکردن، به یه کوچه رسیدن که هر کسی از ترس داشته به یه خونه پناه میبرده و یهو دیده چندتا آدم غلطی با رکابی و بدنهای خال کوبی از یکی از این خونهها اومدن بیرون و یه عده از زنان و دخترانی که مضطرب بودن را به زور، با چک و لقد به پارکینگ خونه بردن و در اون شرایط هم با توجه به اینکه همه در حال فرار بودن، کسی دنبال رهانیدن این خانمها از دست اون آشغالها نرفته!
من هم وقتی این داستان را شنیدم تمام صحنههای مرگی که تا حالا دیده بودم را فراموش کردم و فقط برای ما مردم ایران متأسف شدم که در این شرایط که یه عده جونشون را کف دستشون گذاشتن و اومدن بیرون و به این شرایط اعتراض میکنن، یه عده عوضی چطور دنبال غرایز حیوانی خودشون هستن!